سامانه مدیریت وبرنامه ریزی اوقات فراغت کودکان ونوجوانان

گرايش هاي جديد در آموزش هنر

سه‌شنبه، ۱۷ مهر ۱۴۰۳

مترجم : مهسا خليلي

جنبش هايي که در دهه هاي اخير براي بهبود کلي برنامه هاي درسي صورت يافته اند بر آموزش هنر نيز تأثير گذار بوده اند . از برجسته ترين اين جنبش ها مي توان به بازبيني در برنامه درسي موضوع ـ محور : تأکيد بر يادگيري شناختي ؛ يکپارچه سازي موضوع هايي که هميشه به صورت مجزا وجود داشته اند و تبديل آنها به فعاليت هاي کلي تر يادگيري ؛ " برنامه آموزشي مرتبط با هنر " آموزش زيبا شناسي ؛ آموزش محيطي ؛ آموزش اراده ؛ آموزش مشاغل ؛ پاسخ گويي و اهداف رفتاري ؛ و اصول در آموزش ، مي توان اشاره کرد .

تمرکزي که به تازگي بر مهارت هاي تفکر در سطوح بالا و نيز زيبايي شناسي ، يادگيري در زندگي واقعي به عنوان بخش جدايي ناپذير ارزيابي صورت گرفته است در کاهش فاصله ميان يادگيري مستقيم هنر و يادگيري در کلاس درس مؤثر است .

1 ـ مهم ترين کاري که هنر در آموزش انجام مي دهد ريشه در يگانگي و ويژگي هاي  هنر دارد . آنچه که هنر به دانش آموزان مي آموزد ، همچون ديگر رشته ها داراي مزاياي با اهميت ديگري براي اوست . به دليل اينکه هنر بسياري از جنبه هاي هوش را در گير مي کند . اين اصل همچون راهنمايي در کيفيت بخشي به آموزش عمل مي کند .

2 ـ هنر پديده اي پيچيده و چند وجهي است که داراي منبعي از انواع گوناگون تجربه در محيط خانه و اجتماع و نيز محيط مدرسه است . هنر فرآيندي ادراکي ، سازنده و ارتباطي است که قادر به توضيح اين موضوع است که چرا برخي به اين باور رسيده اند که هنر مي تواند با برنامه درسي مدارس هماهنگ شود . 

3 ـ بايد گفت که در آموزش اهداف خاص نبايد قرباني شوند . تجربه  حاصل از چند دهه مطالعه نشان داده است که بدون از دست رفتن ارزش هاي اساسي هنر ، ارتباط ميان هنرهاي ديداري و ديگر رشته ها انجام نمي يابد . بنابراين در تلاش براي يکپارچه سازي هر بخش از برنامه آموزشي هنرهاي ديداري ؛ ارتباط با ديگر رشته ها يا " هنرهاي مرتبط " ، همکاري پيوسته متخصص آموزش ديده و مهارت ديده آموزش هنرهاي ديداري لازم است .

4 ـ چون هنر بيانگر ويژگي هاي فردي و ارزش هاي فرهنگي است ، آموزش هنر بايد موجب ارتقاي بررسي همه فرهنگ ها و پرورش پيشرفت همگي دانش آموزان شود .

5 ـ بايد به ويژگيهاي خلاق فعاليت هاي هنري ـ هم در آفرينش و هم در پاسخ گويي ارج نهيم چرا که سنت هاي انساني گرايانه و مردم سالارانه ما را به پيش مي راند . براي ارتقاي ويژگي ها ، آمادگي  هاي خاص لازم است :

الف ) طرح هاي برنامه آموزشي هنر بايد منعطف باشند تا فردگرايي مناسبي را موجب شوند و واکنش هنر به رخدادهاي زندگي روزمره ( در مدرسه ، خانه ، جامعه و جهان ) را ارتقاء بخشد .

ب ) داوري ذهن گرايانه و آگاهانه بايد در ارزيابي آموزش هنر اهميت يابد . معيارهاي عيني دانش و توانايي در صورت تناسب پذيرفته مي شوند .

با بهره گيري از آزمون هاي هماهنگ براي اهداف ويژه که انواع راه کارهاي ارزيابي ، از جمله بررسي نمونه آثار ، ارزيابي هاي صورت يافته بر اساس عملکرد ، راهنمايي ها و نمونه ها و در نظر گرفتن گونه اي از سبک هاي يادگيري را در بر مي گيرد ، مي توان ويژگي هاي زاياي هنر را حفظ کرد .

6 ـ برنامه آموزش هنر بايد از اجتماع که محيط طبيعي و ساخته بشر ؛ تاريخ سنت ها و رخدادهاي روز ؛ سازمان ها ؛ بنيادها ؛ نهادها ؛ مردم ، ارزش ها و شيوه هاي زندگي را در بر مي گيرد ، به عنوان ماده خام بهره گيرد .

7 ـ برنامه هاي ( تربيت ) هنرمند در مدرسه و موزه و ديگر مشارکت هاي افراد مبتکر و سازمان ها مي توانند ، توسعه يابند اما اين برنامه ها قادر نيستند جانشين برنامه هاي آموزش هنر شوند . بهره گيري از فرصت هاي پيش بيني نشده امري رايج است : اما در اصل همه برنامه هاي مدرسه به عنوان تجربه هاي يکپارچه در برنامه آموزشي پيوسته بايد از سوي متخصص هنر برنامه ريزي هدايت و ارزيابي شوند .

8 ـ برنامه آموزش هنر قابل قبول بايد نيازهاي همه دانش آموزان مدرسه از جمله دانش آموزان مستعد و خاص ، دانش آموزان ناتوان و محروم از نظر فرهنگي را در بر گيرد .

9 ـ يادگيري هنرهاي ديداري نياز درازمدت براي آموزش زيبايي شناسي و ارتباط همزمان با پرورش ابعاد گوناگون هوش بشر را تحقق مي بخشد .

چون هنر ، فرد را در تکميل فرآيند تفکري ـ ادراکي ، تخيلي ، سازنده ، بياني و ارتباطي درگير مي کند ، آموزش هنر بايد در برنامه فراگير مدرسه به عنوان پايه تلقي شود .