دوشنبه، ۳۰ مهر ۱۴۰۳
برگرفته از کتاب Practical Theatre
Apost - 16 approach
ويراستار سالي مککي 1997
صنعت آموزش نمايش از آغاز رشد خود در دهه 1960 ميلادي دگرگوني هاي پرشتابي را پشت سر گذاشته است . اصطلاح TIE يا نمايش در آموزش هنوز هم براي پوشش فعاليت هاي بسيار گسترده به کار مي رود . امروزه آموزش نمايش نه تنها در مدارس بلکه در محيط هاي گوناگوني انجام مي گيرد که مي توان به موزه ها ، خانه هاي فرهنگ و گالري هاي هنري ، زندان ها ، مراکز بازپروري اشاره کرد . آموزش نمايش همچنين براي افراد متعلق به بخش هاي گوناگون جامعه از جمله بي خانمان ها ، والدين مطلقه و بزرگسالان با نيازهاي ويژه مفيد است . اما همگي فعاليت هاي آموزش نمايش داراي هدف مشترکي هستند : نقش همگي آنها اطلاع رساني يا آموزش است . بايد گفت مي توان از نمايش براي اهداف آموزشي نيز بهره گرفت . اما در طول 40 سال گذشته آموزش نمايش بيشتر به مدارس و نوجوانان پرداخته است . نوشته حاضر به اين جنبه از آموزش نمايش مي پردازد . در سال هاي اخير اين گرايش زير عنوان نمايش براي نوجوانان ( Typ ) تجمع يافته است . اصطلاح Typ درباره همگي فعاليت هايي که بر پايه نمايش نوجوانان قرار دارند ، به کار مي روند و بازتاب دهنده مجموعه فعاليت هايي است که در مدارس ، دانشگاهها و مراکز جوانان انجام مي گيرد . مي توان براي دست يابي به سادگي بيشتر ، ميان انواع گوناگون Typ تمايز قايل شد اين اقدام ما را ياري مي کند تا بر افکارمان درباره سبک ها و راهکارهاي گوناگون تمرکز يابيم ، اين افکار و راهکارها به هنگام انتخاب متن نمايش يا طرح ريزي متن براي اجرا از سوي نوجوانان مورد استفاده قرار مي گيرند . نمايش در آموزش ، آموزش نمايش ، نمايش کودکان و نمايش جوانان از انواع گوناگون Typ به شمار مي روند .
نمايش در آموزش ( Typ )
در توصيف فعاليت آموزش نمايش به نوجوانان ، اصطلاح TIE بسيار مورد استفاده قرار مي گيرد گر چه نمايش د رآموزش اصطلاحي کلي نيست اما امروزه به عنوان فرآيندي ويژه شناخته شده است . اين فرآيند بيش از هر چيز و در مرحله نخست فرآيندي تعاملي است . تعامل ميان مخاطب و بازيگر را در بر مي گيرد . مثلاً برنامه TIE بخش تعاملي و پيوسته يک نمايش است که مخاطبان در آن به صورت هاي مختلف مشارکت دارند . مشارکت کليد TIE است . نکته مهم ديگر اين است که TIE درباره آموزش نمايش نيست ، بلکه آموزش در ديگر حوزه ها و رشته ها با بهره گيري از نمايش را در بر مي گيرد . گر چه نمي توان گفت اين فرآيند زاييده انديشه هاي فردي خاص است ، اما کارهاي آگوستوبل داراي پيوندهاي بي شماري با مفهوم TIE است . بل تحت تأثير سرکوب هاي سياسي موجود در بسياري از کشورهاي آمريکاي جنوبي قرار داشت . او در جست و جوي بهره گيري از نمايش به منظور رويارويي با سرکوب هاي سياسي بود . يکي از حوزه هاي مهمي که بل به آن پرداخته است ، نقش مخاطب در يک تجربه نمايشي است . او باور دارد که هدف افراد سر خورده از اجراي نمايش ، ايجاد دگرگوني در مردم تماشاگران است . با بهره گيري از نمايش مي توان افراد منفعل را به نقش آفريناني فعال در يک نمايش تبديل کرد . ( بل نمايش سرکوب شدگان ، ص 122 ) نقش مخاطب نقشي حساس و احساسي است ؛ و اصطلاح ابداعي بل « بيننده بازيگر » معمولاً براي توصيف تماشاگران مورد استفاده قرار مي گيرد . بايد گفت که اين اصطلاح نقش نقش بيننده و بازيگر را با هم مي آميزد . شيوه به کار رفته از سوي بل به مخاطبان حاضر د رواقعه نمايشي صدايي مي بخشد و شرکت کنندگان را براي مسئوليت پذيري تشويق مي کند و دگرگوني هايي در زندگي آنان پديد مي آورد . کريس واين بهره گيري آغازين از فعاليت هاي بل را در TIE به صورت خلاصه بيان مي دارد .
دانش آموزان اين نمايشنامه را تماشا مي کردند و مي دانستند که اين نمايش مشکلاتي شبيه آنچه آنان در زندگي تجربه مي کنند را در بر مي گيرد . هنگامي که يک پرده از نمايش پايان يافت . از آنان مي خواستند تا درباره عملکرد قهرمان داستان بيانديشد . آنان درباره گزينه هاي مختلف و محتمل روياروي قهرمان نمايش با يکديگر بحث مي کردند و حدس و گمان هايشان را با يکديگر در ميان مي گذاشتند . سپس از آنان مي خواستند تا بگويند اگر آنان شرايطي همچون قهرمان نمايش پيش رو داشتند چه واکنشي نشان مي دادند پس از آنکه گزينه هاي گوناگون مطرح شد . پرده بعدي نمايش آغاز مي يافت . در جلسات بحث به اين صورت نقش اصلي بر عهده فردي شوخ طبع است . ائ ميان مخاطب و صحنه نمايش ارتباطي مستقيم پديد مي آورد و همچون يک تسهيل کننده عمل مي کند . او مسئوليت رهبري همگي وقايع را عهده دار است و بايد قادر باشد تا بينندگان را به مشارکت و مداخله در روند نمايش وا دارد . بازيگري که نقش فرد شوخ طبع را بر عهده دارد ، از ميان افراد با تجربه انتخاب مي شود . او با تجربه خود نوجوانان را هدايت و رهبري مي کند ، بيشتر بازيگراني که در TIE هنر نمايي مي کنند خود را بازيگر ـ معلم مي نامند و بر نقش دو جانبه خود به عنوان هنر آموز ـ معلم و هنرمند ـ بازيگر تأکيد مي کنند .
بل بر تأثير ديگر افراد مطرح در نمايش همچون برشت در کارهاي خود اذعان مي کند و به ويژه بر درک خود از نقش مخاطب با بهره گيري از آثار اين افراد تأکيد مي کند . برشت از مخاطبان خود مي خواست تا پرسش هايي مطرح کنند و د رجامعه خود براي دست يابي به امکانات بهتر دگرگوني هايي ايجاد کنند . آثار جان ليتل وود و کارگاه نمايش لندن در دهه هاي 1950 و 1960 ميلادي نيز در گسترش TIE تأثير گذار بودند . آثار ليتل وود شماري از مخاطبان را در بر مي گرفت که داراي ابزاري براي يادگيري ، تجربه آفريني و بيان احساسات خود بودند . او د رآثار خود آرزوها ، آرمان ها ، دل مشغولي ها و ترس هاي افراد حاضر در نمايشنامه را بيان مي کرد و به اين ترتيب قادر بود پيوند خود را با جامعه هميشگي سازد . او اميد داشت تا با بهره گيري از اين تجربه مخاطبان بتوانند دگرگوني هايي در جهان پيرامون خود پديد آورند .
اگر TIE را ذاتاً سياسي و جدي بدانيم ؛ اشتباه کرده ايم ، TIE نيز مانند همه صورت هاي نمايش مي تواند لذت بخش و سرگرم کننده باشد ، در اين ميان بايد به اين نکته نيز اشاره کرد که برخي اهداف آموزشي نيز در شکل گيري TIE مؤثر بوده اند . اهداف آموزشي TIE مي تواند بسيار پيچيده باشد به عنوان مثال تصور کنيد که يک گروه نمايشي TIE براي اجراي نمايشنامه اي با مخاطبان نوجواني که رفتارها و عادات غلطي دارند ، آماده مي شود . شايد اين گروه اهميت مسايل و محتوا را دريابد ، اما هيچ گاه موضوع اصلي را به صورت مستقيم بيان نمي دارد ، بلکه مي کوشد تا پيام نمايش را سر بسته و غير مستقيم به اطلاع مخاطبان برساند . انتقال پيام به صورت سربسته و غير مستقيم يکي از اهداف آموزشي است . در وجه عملي ، شخصيت هايي که در يک نمايش حضور دارند ، داراي ابعاد انساني نيز هستند . مخاطبان نوجوان مشارکت د رنمايشنامه با قهرمان همدردي خواهند کرد و همزمان در نگراني هاي آنان در زندگي روزمره است ، شريک مي شوند . اين بخش به يادگيري کاربردي مرتبط است . در سال 1996 ، فلسفه TIE بريتانيا از سوي دانشجويان رشته نمايش بيان شد : برنامه TIE به عنوان بخشي يکپارچه با فرآيند آموزش و نه به عنوان فعاليتي نمايشي درک مي شوند . امروزه نقش مخاطبان تنها به تماشاي نمايشنامه محدود نمي شود ، آنان به مشارکت در نمايشنامه دعوت مي شوند تا گاهي به همراه هنرآموز ـ بازيگر نقش واقعي خود در زندگي را اما اين بار د رنمايشنامه ايفا کنند . هنر آموز ـ بازيگر ، مخاطبان را تشويق مي کند تا در روند نمايشنامه مداخله کنند ، پرسش هايي مطرح کنند ، مسايل را حل کنند و با روشي متفکرانه و سازنده ، تصميم گيري کنند ، بنابراين کارايي شيوه هاي يادگيري در برنامه آموزشي به ويژه در بخش هاي مهارت هاي بياني و شفاهي ، تصميم گيري ، خودآزمايي و تحليل انتقادي افزايش مي يابد . سنجش اين گونه يادگيري که د رنتيجه برنامه TIE پديد آمده ، دشوار است . کريس واين به چند ديدگاه از هنر جويان اشاره مي کند :
سرجيت : در تماشاي نمايش با اين شيوه به نکاتي پي مي بريم که هيچگاه در هنگام تماشاي تلويزيون به آنها دست نمي يافتم .
سارا : برگشتن به کلاس درس و تحمل آن محيط خسته کننده پس از چنين مرحله اي واقعاً نااميد کننده است .
سرجيب : يادگيري به چنين شيوه اي واقعاً مؤثر است . اگر به تنهايي به تماشاي نمايش بنشيني و مشارکتي در آن نداشته باشي هيچ وقت به چنين حقايقي دست نمي يابي .
سارا : فکر مي کنم در چنين شرايطي همه بينندگان نمايش بدون توجه به پيشينه خود مي توانند در روند نمايش ملاحظه کنند .
کلوديا : معمولاً اگر چنين نمايشي از تلويزيون پخش شود ، تلويزيون را خاموش مي کنيم ، اما در اينجا مي تواني مشارکت داشته باشي و به اين ترتيب اجراي نمايش به چنين شيوه اي بار آموزشي بسياري داراست .
آموزش در نمايش
يکي از شيوه هاي ترسيم شده فعاليت آموزش نمايش که در سال هاي اخير رشد روزافزوني داشته است ، شيوه اي است که از سوي متصديان بخش نمايش يا گروه هاي آموزشي و در ارتباط با مراکز هنري و گروه هاي نمايشي صورت مي گيرد . اين شيوه را آموزش در نمايش مي ناميم .
آموزش در نمايش :
به آساني تحقق نمي يابد ، چرا که طبيعت و نقش و اعتبار آن به شدت متفاوت است .
اغلب بر ايجاد و گسترش پيوندهايي با اجتماع بومي متمرکز است . ( به ويژه مدارس يا گروه هاي نوجوانان ) هدف اين مقوله در نمايش ايجاد آگاهي درباره چيستي نمايش و چگونگي کارکرد آن است .
بر شمار مخاطبان آينده نمايش ها مي افزايد . فعاليت هاي معمول در اين مقوله از نمايش سخنراني ، گذراندن واحدهاي درسي ، مشاهده پشت صحنه نمايش ، شرکت در کارگاه هاي نمايشي را در بر مي گيرد .
هدف گروه آموزشي ما ايجاد ارتباط ميان کارهاي گروه هنري و هنرجويان ، هنرآموزان و سخنرانان با بهره گيري از نظام آموزشي و دريافت اجتماعي گسترده تر است . ايجاد مشارکت نيز يکي از اهداف ما است و بنابراين طرح هاي ما مي توانند با فرآيند گسترده آموزش به نوجوانان درآميزند راهکار ما سازنده و عملي است . اين راهکار بر مشارکت همه افراد گروه نمايش از جمله عوامل توليد ، بازيگران ، نورپردازان ، کارگردانان و متخصصان حرکات موزون تأکيد دارد .
بهره گيري
بهره گيري از کارگاه هاي آموزشي معمول ترين فعاليت و روش مورد استفاده در نمايش هايي با چنين اهدافي است . يک کارگاه آموزشي مناسب شامل فعاليت هايي است که به دقت طراحي شده اند و به نيازهاي افراد درگير در آن پاسخ مي گويد يک کارگاه آموزشي مفيد ـ موارد زير را در نظر مي گيرد :
چه چيزي آموزش داده مي شود : محتوا
چگونه محتوا تحقق مي يابد : صورت
مخاطبان احتمالي : استقبال
کارگاه هاي نمايش معمولاً بر اجراي افراد در مراکز هنري تمرکز مي يابند . اين کارگاه ها فعاليت ها در دو حوزه را مد نظر قرار مي دهند و در ميان آن دو تعادل برقرار مي سازند . نخستين هدف آموزش مهارت ها با توصيف فن نمايش است . مثلاً اين هدف شامل فعاليت دقيق هنرجويان در متن نمايش با راهنمايي هاي کارگردان ، يا شرکت در کلاسي است که کارگردان يا طراح نور ، در آن آموزش به هنرجويان را بر عهده دارند . اين کارگاه ها مي کوشند تا مهارت هاي نمايشي شرکت کنندگان را مثلاً با گسترش مهارت هاي بداهه گويي تقويت کنند . اين کارگاه ها آموزش بازيگري و فنون يا عوامل فني تر را به صورت مستقيم گسترش مي دهند . دومين هدف اين است که کارگاه هاي نمايشي مي توانند مفاهيم يا تم هاي نمايشنامه را جست و جو کنند و آنها را بيابند . مثلاً يک کارگاه نمايشي معمولي شايد بر نقش زنان در نمايشنامه شکسپير تأکيد کند و بر ليرشاه تمرکز يابد . بازيگران اين کارگاه نقش سه خواهر نمايشنامه يعني کوردليا ، گانريل و ريگان را ايفا مي کنند . شايد د رکارگاه از آنان خواسته شود تا نقش خود را بدون توجه به متن و با بداهه گويي و در ارتباط مستقيم با شرکت کنندگان ايفا کنند معمولاً بازيگران چگونگي ايفاي نقش را نمي آموزند ، بلکه آنان درباره تم نمايش يا انعکاس آن بر مخاطب امروزي اطلاعاتي به دست مي آورند . کارگاه هاي نمايشي معمولاً از سوي کارگردانان ، بازيگران و يا هنرآموزان حرفه اي هدايت مي شوند . گروه هاي آموزش نمايش با توجه به تعداد افراد و هدف و نقش آنان با يکديگر تفاوت دارند . شايد اين گروه ها متشکل از يک يا چندين عضو و يا افرادي با گرايش هاي متفاوت باشد . اين افراد مي توانند به صورت تمام وقت و يا نيمه وقت روي طرح خود کار کنند . اين افراد عناوين گوناگوني دارند که مي تواند به هنرآموز ، دستيار هنرآموز ، کارگردان ، دستيار کارگردان ، مدير آموزشي و سرپرست آموزشي اشاره کرد . هدف هنرآموز اين است تا ارتباطات مناسبي با مدارس و گروه هاي بومي بيافريند ، که از جمله اين ارتباطات مي توان ، عضويت در گروه هاي هنري و اجرايي نمايش اشاره کرد . مهم ترين نقش او ايجاد پلي ميان دو جهان است . او زمينه دسترسي به منابع نمايشي را براي همه افراد علاقه مند فراهم مي سازد . شوراي هنر انگلستان به تازگي خاطر نشان کرده است که آموزش نمايش بايد از اهداف اصلي هر گروه نمايشي به شمار رود . اين تغيير در سياست پاسخ طبيعي به دگرگوني هايي سياسي ، اقتصادي و اجتماعي ده ساله اخير در انگلستان است ، امروزه گروه هاي نمايشي همکاري چشمگيري با هنرآموزان در عرضه نمايش دارند . تحقق بيشتر اين هدف نيازمند بازبيني « آموزش نمايش » است . دگرگوني هاي اخير در نظام آموزشي تأثيري انتقادي بر آموزش هنر و توانايي نوجوانان براي شرکت و حضور در نمايش ها داشته است . معرفي برنامه آموزش ملي ، حفظ سطوح مشارکت پيشين در حوزه برنامه آموزشي و فعاليت هاي فوق برنامه نمايشي را براي هنرآموزان در عرصه نمايش دشوار ساخته است . صنعت نمايش بايد دگرگوني هاي تازه را بپذيرد و فعاليت هاي خود را به منظور دست يابي به اهداف خود و ايجاد مشارکت بيشتر گسترش دهد . گروه هاي حرفه اي نمايش موظفند رو در روي چالش هاي حاصل از چنين دگرگوني هايي قرار گيرند .
نمايش براي نوجوانان و نمايش در آموزش حوزه هايي هستند که در طول سال ها ارتباط ميان گروه وسيعي از مخاطبان را برقرار ساخته اند . برقراري ارتباط در نمايش حرفه اي از اعتبار اندکي برخوردار است ، اما آثار حاصل از چنين اقداماتي را مي توان بعدها در رشد نمايش مشاهده کرد ، چراکه اين اقدام تجربه اي براي نوجوانان فراهم مي سازد که داراي ارزش بسيار آموزشي و هنري است و به پديدآيي مخاطبان فعالي د رآينده کمک مي کند . هنر آموزان در دهه 1990 ميلادي نقش اساسي در نمايشنامه ها را با اهداف آموزشي را دارا بودند .
نمايش کودکان
فعاليت هاي آموزش در نمايش براي دستيابي بيشتر به اهداف خود از کارگاه هاي نمايش بهره مي گيرند . اما برخي افراد بر اين باورند که وجود کارگاه نمايشي که پس از اجراي نمايش به برنامه درسي افزوده شود ، چندان مناسب نخواهد بود . برخي گروه هاي نمايشي ، از کارگاه هاي نمايشي براي اهداف آموزشي استفاده نمي کنند . بلکه متن هايي را خاص نوجوانان طرح ريزي مي کنند و آنها را مي نويسند . تهيه کنندگان با توجه به ويژگي هاي اين گروه خاص از مخاطبان کار خود را انجام مي دهند و باور دارند که چنين نمايش هايي تنها بر پايه تجزيه آموزشي قرار دارند . گروه هايي که چنين نمايش هايي را آماده مي کنند ، معمولاً با عنوان تهيه کنندگان نمايش کودکان شناخته مي شوند . اين شکل از نمايش داراي ويژگيهايي است که به ترتيب ذکر مي شوند :
اين نمايشنامه ها براي محيط هايي همچون مدارس ، مراکز هنري که هدف اصلي اين محيط ها اجراي نمايش نيست ، طراحي و نوشته مي شوند .
مخاطبان نخستين و نه خاص اين گونه نمايشنامه ها کودکان و خانواده هاي آنان هستند .
دفاتر ناحيه اي هنري يا شوراهاي هنري انگلستان ، اسکاتلند ، ايرلند شمالي و ولز بودجه طراحي و اجراي برنامه هايي خاص کودکان را فراهم مي سازند .
بخشي از هزينه هاي برنامه هاي اين چنيني که به کودکان اختصاص مي يابند از سوي دولت و بخش ديگر از سوي مؤسسات و نهادهاي خصوصي فراهم مي شود . برخي گروه هاي نمايشي کودکان ساختار محور هستند ، اما ميتوان گروههاي نمايشي را نيز يافت که فاقد چنين ويژگي هستند .
مي توان سياست يک گروه نمايشي خاص کودکان را به اين ترتيب خلاصه کرد : هدف ما تهيه و اجراي نمايش هايي با بالاترين معيارهاي هنري براي گروه گسترده اي از مخاطبان کودک است و در اين مسير برنامه هاي خود را به گونه اي تنظيم و راهبري مي کنيم که ارتباط با کودکان و بزرگسالان همواره حفظ شود ، ما به ويژگي هاي اخلاقي همگي کودکان توجه مي کنيم و آنها را محترم مي شماريم ، بازيگران ، کارگردانان و نمايشنامه نويسان را تشويق مي کنيم و راه را براي عملکرد بهتر آنان هموار مي سازيم .
گروه هاي نمايشي که به صورت اختصاصي براي کودکان فعاليت مي کنند نيز همچون ديگر انواع گروه ها و آثار نمايشي از نظر سبک و محتوا با يکديگر تفاوت هاي فاحشي دارند .
شايد برخي از گروه ها از قصه هاي عاميانه و کودکانه بهره گيرند و يا دگرگوني هايي در اين قصه ها پديد آورد و اين قصه ها را با هدف نمايش هاي اين چنيني هماهنگ سازند .
ديگر گروه هاي فعال در اين حوزه از داستان هاي متعلق به ديگر فرهنگ ها و گرو ه هاي قومي بهره مي گيرند .
برخي از اين گروه ها برنامه آموزشي مدارس را محور کار خود قرار مي دهند .
برخي ديگر نيز با به کارگيري شيوه هاي نوين نمايشنامه نويسي موضوع اصلي را کودکان د رنظر مي گيرند .
در اين ميان مي توان گره هايي را نيز يافت که با توجه به گستره سني مخاطبان خود نمايشنامه هاي گوناگوني تهيه و اجرا مي کنند .
از ميان افرادي که به صورت حرفه اي در اين حوزه اشتغل دارند مي توان به ويکي ايرلند ، مايکل دالتون اشاره کرد . هر دوي اين افراد درگير کيفيت و پرداختن به طبيعت نمايش کودکان هستند ، و به اين واقعيت توجه دارند که اغلب کيفيت يک نمايش را مي توان با ميزان سرگرم کنندگي آن براي کودکان سنجيد . آنان همواره اين ديدگاه را مد نظر قرار مي دهند . مايکل دالتون مي گويد: هدف ما اين است که نمايش هايي کودک محور و مرتبط با کودکان توليد کنيم . فکر مي کنم اين نکته را فراموش کرده ايم که سطح درک کودکان مانند سطح درک بزرگسالان است ، گر چه نمي توانند آنچه را که در ذهن داند بيان کنند .
با توجه به اين ويژگي نمايش را به گونه اي ترتيب مي دهيم که متناسب با زبان کودک و درک کودکان باشد ، به اين ترتيب توجه آنان به نمايش جلب مي شود . هنگامي که با بازيگران کار مي کنيم ، اولين نکته اي که به آن توجه مي کنيم اين است که آيا آنان درک عميقي از ظرافت هاي کودکان د ردنياي آنان دارند . فکر مي کنم در نهايت مخاطب بزرگسالان نيز همچون مخاطب کودک و نوجوان از نمايش ها بهره مي گيرد . نمونه خوب چنين کارهاي نمايشي باعنوان happy snap است که در سال 1992 اجرا شد . متن اين نمايش را پنلوپ ليچ روانشناس کودک نوشته بود . فلسفه نهفته در اين نمايش اعتراض به « اختلاف ها » بود و کودکان با اين مفهوم د رنمايش آشنا مي شدند . اين نمايش براي بزرگسالاني که به تماشاي آن نشسته بودند ، يادآور دوران کودکيشان بود . آنان با ديدن اين نمايش به ياد مشکلات و سختي هايي که در دوران کودکي پشت سر گذاشته بودندي ؛ مي افتادند با بهره گيري از اين تجربه آنان به اين حقيقت دست مي يافتند که کودکان آنها نيز با مسايل مشابه آنچه که د رنمايش مطرح مي شود ، رو به رويند . بدين ترتيب نمايش با ديدگاهي متفاوت به دنياي کودکان و نيز ويژگي هاي خود آنان مي پرداخت و نکاتي آموزشي را نيز براي کودکان فراهم مي ساخت . اگر هر نمايشي چنين ويژگيهايي را به همراه رعايت معيارهاي مناسب اجرا در نظر بگيرد ، مخاطبان از نمايش بهره کافي را مي برند و آن را تحسين مي کنند . اگر نمايش از کيفيت ديداري مناسبي بهره مند باشد ارزش تماشا را مي يابد . هنگامي که مي بينم مخاطبان کودک سالن نمايش را ترک مي کنند و مانند بزرگترها درباره نمايش و نحوه اجراي آن صحبت مي کنند و تحت تأثير نمايش و جلوه هاي آن قرار گرفته اند ، بسيار خشنود مي شوم . اغلب مردم تصور مي کنند اگر کودکام پس از تماشاي يک نمايش شادمانه به اين طرف و آنطرف ندوند و فرياد نکشند ، از نمايش لذت نبرده اند . بايد گفت اين ديدگاه پايه و اساس چندان محکمي ندارد . مايکل دالتون و ديگر همفکران او د رحوزه نمايش درباره آثاري که در آنها بزرگترها نقش کودکان را ايفا مي کنند و در طراحي صحنة آنها از رنگ هاي روشن بهره گرفته مي شود ، هشدار مي دهند ، معمولاً در اين گونه نمايش ها بزرگسالان با صدايي زير صحبت مي کنند و مي کوشند تا از شيوه راه رفتن کودکان به شکلي کاملاً مصنوعي تقليد کنند . بايد گفت در اين گونه از نمايش ها نه بيان کودکان و نه در ک آنان د رنظر گرفته مي شود . ذکر نکات بالا به اين معنا نيست که نمايش کودکان بايد به فرآيندي خشک و بي روح تبديل شود و يکي از سه واژه بهره مي گيرد تا ويژگي همه نمايش ها را توصيف کند و يکي معتقد است که نمايش بايد سرگرم کننده ، آموزنده و جذاب باشد . به باور او همه نمايش ها بدون در نظر گرفتن سن مخاطبان خود بايد داراي چنين ويژگي هايي باشند . بسياري از مطالبي را که ذکر کرديم د رمقاله اي از تيم سوپل ، کارگردان نمايش هاي کودکان عنوان شده است . اين مقاله در دسامبر 1994 در independent به چاپ رسيد .
نمايش جوانان
روند موجود در نمايش نوجوانان خارج از شيوه هاي متداول آموزشي صورت مي گيرد . اين گونه نمايش ها مخاطبان 14 تا 25 ساله را مد نظر قرار مي دهند و هنگامي با موفقيت بيشتري همراه خواهند بود که فعاليت ها و مشارکت اجتماعي را نيز در نظر بگيرند . نمايش نوجوانان فرصت مناسبي براي شرکت کنندگان فراهم مي سازد تا با ديگر همسالان خود ارتباط و تقابل بيشتري بيابند . فعاليت هاي هنري اين گروه سني موجب پديدآيي تجربه هنري مثبت و تأييد دوباره هويت فرهنگي مي شوند و علايق مشترکي را در ميان آنان ايجاد مي کنند . مري مک کلاسکي کارگردان نمايش ، عنوان مي دارد که نمايش نوجوان به مشارکت ، تجربه هنري خلاق و يادگيري از طريق رويارويي با هنر مي پردازد . هدف اساسي اين گونه نمايش ها هماهنگي با نيازهاي جوانان است . بايد د راين باره تصميم بگيريد که مايليد کدام مهارت ها را بياموزيد و براي آموزش هر مهارت هنرآموزي ماهر مورد نياز است .
مي توان سياست هاي کلي نمايش د راين گروه سني را به اين شکل عنوان نمود :
نمايش جوانان به عنوان فراهم کننده فعاليتهاي نمايشي براي جوانان ، سازماندهي کارگاه هاي نمايشي ، دوره هاي آموزشي و وقايع نمايشي را عهده دار است . اين فرآيند فراهم سازي امکانات ويژه براي ناتوانان جسمي ـ حرکتي را نيز در بر مي گيرد و سازماندهي و برگزاري جشنواره نمايش د راين مقطع سني را عهده دار است . اين گونه از نمايش فرصت هايي را براي بازيگران جوان فراهم مي سازد تا با فن آوري هاي جديد در عرصه اجراي نمايش آشنا شوند . بايد خاطر نشان ساخت که همگي نمايش ها از اين نوع داراي ويژگي هاي همساني نيستند . هدف برخي از نمايش ها تربيت ستارگاني در عرصه اجراي نمايش است اما در نهايت هدف همگي اين گونه نمايش ها فراهم ساختن فرصتي براي همه نوجوانان بدون د رنظر گرفتن توانايي هاي آنان است تا با رويارويي با همه جوانب نمايش ، نکاتي را بياموزند .
فعاليت هاي زير در صحنه نمايش جوانان انجام مي گيرند :
. هماهنگي هاي لازم از سوي خود جوانان صورت مي گيرد .
. هنرمندان جوان با به کارگيري مهارت هاي تازه همچون ترکيب بندي ، حرکات موزون و طراحي صحنه ، ميزان و کيفيت فعاليت هاي هنري خود را گسترش مي دهند .
. هنرمندان اين گروه سني با مهارت هايي همچون طراحي نور ، طراحي صدا و ويژگي هاي نمايشي آشنا مي شوند .
. شيوه هاي نوين نمايشنامه نويسي ، نيز در مراحل مختلف به هنرجويان عرضه مي شود .
نمايش جوانان بخش با اهميتي د رصنعت آموزش نمايش به شمار مي رود . جواناني که علاقه مندند د رحوزه نمايش ، نمايشنامه نويسي ، کارگرداني و طراحي صحنه شغلي بيابند ، بايد در فعاليت هاي آموزش نمايش جوانان شرکت کنند همه افرادي که در اين حوزه فعاليت مي کنند بايد مهارت هاي خود را در اين حوزه گسترش دهند . اين مهارت ها در آينده و در عرصه حرفه اي و غير رقابتي نمايش موجب پيشرفت هنرجويان خواهند شد .